غزل و آرش

جشن تولد یا جشن آشنایی !

٨/٨/٨۵ روزی بود بارونی که من و صادق با هم آشنا شدیم روزی که تقدیر و سرنوشت کار خودش و کرد و 3 ماه و 11 روز بعدش هم خونه شدیم ! امسال بخاطر فوت مامانم ، نتونستم برای غزل جشن تولد بگیرم برای همین امروز بهونه ای شد تا سه تایی با هم کیک بخوریم و عکس بگیریم .
8 آبان 1388

بدون عنوان

تولد   تولد    تولدت مبارک         مبارک مبارک     تولدت مبارک   غزلکمون یک سالش تموم شد و امروز اولین روز از سال دوم زندگیش بود الان که بهش فکر میکم  میبینم چقدر زود گذشت مامانم  خدا بیامرز چقدر منتطر این روز بود چند بار ازم پرسید تولد غزل کیه ؟ دلم براش تنگ شده براش آرزوی آرامش میکنم تولد غزلی افتاده توی ماه رمضون  تازه مقارن شده با شهادت امام علی (ع) برای همین هم جشن تولدش رو موکول میکنیم به بعد از ماه رمضون . تولد   تولد    تولدت مبارک ... یه عالمه بوسه با یه دنیا عشق تقدیم به دختر قشنگم&nb...
18 شهريور 1388

19 خرداد

۱۹ خرداد اولین روز از ده ماهگی غزل بود  ۱۹ خرداد بدترین روز زندگیم بود  ۱۹ خرداد مادرم برای همیشه از بین ما رفت
30 تير 1388

آش دندونی !

دیروز برای غزل آش دندونی پختیم به سلامتی سر و کله اولین دندونش پیدا شده این روزا یه کم بهونه گیر شده مامانم میگه به خاطر دندون در آوردنشه امیدوارم این مرحله رو هم به سلامتی طی کنه بابا صادق هم حسابی درگیر کار و مشغلات فکری شده منم یه عالمه تصمیم برای طول هفته ام میگیرم که معمولا تا پایان هفته نصفی اش هم عملی نمیشه به هر حال ورود بچه خیلی چیزها رو تغییر میده که کم کم به این تغییر ها عادت میکنی . ...
29 فروردين 1388

هدیه به دخترم

سلام عزیز مامان اینجا رو برای تو ساختم و از لحظه های ناب با تو بودن مینویسم تا یادم نره چه لحظالت شیرینی رو با تو گذروندم  به امید روزی که خودت این وبلاگ رو ادامه بدی ...  عاشقتم
18 شهريور 1387
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به غزل و آرش می باشد